الان که دارم اینو می نویسم
سپی باید خوابش برده باشه !
فردا انتخاب واحده !
ترمِ سومِ سالِ سومِ دانشگاه !
دو سال کاردانی و الان که سال اول کارشناسیمونه !
دنیا هنوز رو هواست !
همیشه بوده !
البته الان کرونا هوا رو غریب کرده یکم !
سپی با خودش و مهران
مهران با خودش و سپی
منم با دنیا و متعلقاتش درگیرم!
همه چی خوبه
خداروشکر .
خوب که میگم یعنی خوب .
شکر که میگم یعنی شکر.
نه از اون گفتنای الکی .
از اون واقعیا .
میگذره ... آروم .
با سپی کلی حرف زدیم ...
از چش سبز تا خالدار و بعدشم پا پرانتزی .
از قدرشناسی تا مهران و بعدم حرفِ سپی که حرفه !
که اگه بگه هستم تا آخرش هست و
بودنش الکی نیست !
از مهران که مثل همیشه اذیت میکنه ...
ولی دلش مهربونه .
و شکننده .
مثلِ ما .
فردا انتخاب واحده و من بیدارم که اگه بخوابم
انتخاب واحد رسما فناست !
دانشگاهم که معلوم نیس حضوری باشه یا همچنان آنلاین !
عجب ...
با سپی از مریمام حرف زدیم .
از شهین و سهراب سپهری .
که یکیشون خره و یکیشون گاو .
مام بُزیم و غرق تماشا .
خدا همرو حفظ کنه .
از خر بگیر تا گاو و بُز که ما باشیم .
خدا
خودت
هممونو
نگه دار .
مرسی .
دوستت دارم .
سپی ام دوستت داره .
مرسی که ما رو باهم آشنا کردی .
مرسی که مسیرامونو شَپَلَق تصادف دادی به هم !
مرسی واسه همش .
که تمومی نداره .
خودت که عشقی
دلِ عاشقارَم آروم کن .