خِرس شدیم !

خِرس شدیم !

وَلی بُزرگ نَه ^_^
خِرس شدیم !

خِرس شدیم !

وَلی بُزرگ نَه ^_^

هذیان های ماقبل امتحانِ ال گوه ریتم !

همین الان از شاشگاه اومدم که بگم

با سپی با بندیِ قرمز رفتیم استلخ و چی شد و چی نشد و اینا !

نادرِ نامداری فردم که هنرای جدید نشون داره میده هر روز ...

مام مفتخریم از داشتن همچین فرندی !

حالا !

کمرم درد میکنه !

اصنم حس ندارم ...

اعصابم در حدِ پِهِنی که زیر پای گله ی گاوا مونده باشه خرابه !

گندیده ی گندیده !

کشش هیچیو ندارم ، جز کشِ شلوارم ! که اونم از روی اجباره !

اگه بی شرمی نبود اونم ول میدادم بره پیِ زندگیش که به بی کشیِ مطلق دچار بشم و تامام !

سپی رو شدیدا دلتنگم !

یعنی اصن حالم داره بهم میخوره از این کرونای عن دهن !

بابا جم کن بساطتَُُ پدَسگِ مادر بِ چیز !

گم شو برو یه سیاره دیگه خو !

زمین آت آشغال زیاد داره ... تو نباشی هستن بچه ها که برینن بهش !

هنوز از زَراشون شدیدا متنفرم ... نمیدونم چه دردیه من چشم دیدن این بشرُ ندارم !

اه !

مش صَفَر عکس چش وزغی میذاره پروفش ، خودشو مموش میکنه هِی !

حاج ممدم که دپرس و داغونه ... هی میگیره ! هی ول میکنه ! با اون دوس پسرِ سهراب سپهریش !

آهان !

مهلقا طاهری ام با پاچه پاکتی بهم زد مث اینکه !

که البته ما رو سَ نَ نَ ؟؟؟!!!

نَ مَ نَ :/

دیگهههههههههههههههههههههههههههه ...

نامدارم که گفتم ...

ولی اگه بخوام وارد جزئیات بشم

میتونم بگم که

برای مثال یا نمونه :

میره کوه، صداهای بو داره از خودش در میکنه ( البته اینم یه نوع دلبریه ! )

( مثلا میگه ببین صدام چه بویی داشت ! یا مثلا میگه ببین بوم چه صدایی داشت ! و از این حرفا ...)

یا میره پارک جنگلی ، راز بقای زنده اجرا میکنه ...

بصورت زیر پوستی البته !

شایدم زیر گوشتی ... حالا فرقی نمیکنه چندان ...

خلاصه که هر روز هنرمند تر از دیروز !

من وسپی ام که ماشالاااااااا !

یه استلخ رفتیم ، شیر شدیم برگشتیم !

البته شیرِ میهن ! کم چرب ، جا دار ، منفجر !

نه !  خط رو خط شد آقا !

ببین تو رو خدا !

تمرینای الگوریتم تو تلگرام منتظرِ من نشستن !

منم اینجا منتظرِ عمم نشستم که بیاد تف کنم روش !

والا بخدا !

زرا رو بگم ... هیچی دیگه ! همون زهرِ ماریه که بود !

البته واسه من !

وگرنه واسه حاجیش ، قند عسلیه !!!

راستی پریشبا ! تولدِ مهندس "امشب میخوام برم" بود !

اونم مبارکه !

حالا در انتها یه جمع بندی بکنم !

خب !

تا اینجا ما شاهدِ جداییِ

1.صفدر از نصرالله معینِ نجف آبادی

2.مالک از مهدی مهدوی کیا

3.نادر از سیمین ( بجای "سین" از "الف" و به جای "میم" از دال" استفاده کنید)

4.مهلقا طاهری از پاچه پاکتیِ باقری

بودیم !

البته به حول و قوه ی الهی ، پیوند های میمون و مبارکی هم داشتیم !

برای مثال :

1.پیوندِ دمب اسبی و زری دمب دراز !

2.پیوندِ نادر نامدار زاده با علی نقی !

3.پیوندِ مونا مفنگی با یاسر تفنگی !

4.پیوندِ خالدار با اسبِ بالدار !

و نهایتا !

5.پیوندِ پاچه پرانتزی با آیدان ! (کوچک کننده ی بینی!"تضمینی")

به امید خدا که درآینده ،

شاهد پیوندهای بیشتر و میمون تری باشیم !

-علی برکة اللّه .