خِرس شدیم !

خِرس شدیم !

وَلی بُزرگ نَه ^_^
خِرس شدیم !

خِرس شدیم !

وَلی بُزرگ نَه ^_^

:||||

و قربانىِ بعدى ، جواد بود !!!!

مکالمه

-بینم مادام 

تو قصد ازدواج نداری

درخواست کننده داری اصلا


+:|||||

بنده ؟

والا شرمنده :|

بى شوهرى مدتیه

پوستِ مَردمُ کَنده :|

حتى یکى مثلِ من

که خیلى ناز و لونده ( الکى مَثَل عن )

دهمین نفر :]]]

معرفى مى کنم از دوستان بسیار بسیار خوبم :)))

جناب آقاى دانیال آقا

٢٣ ساله از شهرکـِ بووووق :]

دانشجوى نمونه ى نقشه کشى صنعتى :]]]]

http://s8.picofile.com/file/8301071468/image.jpg

از همینجا واست آرزوى موفقیت میکنم دَنى جان ؛)

انتخاب با شماست :|||

- : مردم هزار جورگناه میکنن

به  مقام والاى مفسد فى الارض میرسن

 بعد میخوابن خواب شیرین و

رویاى دلنشین و عکس رخ یارُ تو خواب مى بینن !

اونوخ ما :/

تو خوابم آرامش نداریم :/

خوابامونم عینهو فیلم جنایى ان :|

یارو میگیره با چاقوى آشپزخونه ریز ریزمون میکنه :|

میریزتمون تو گونى پیاز

گونیه رو میندازه پشت وانتِ هندونه فروشى

میبره تو محل دفن زباله ها

چالمون میکنه :||||

آخه اینم شد زندگى ؟ :|


+ : خواباى ما ترسناکن ولى خیلى هیجان دارن :|

درسته که توشون خبرى از رخ یار و مخ زنى دلدار نى !

ولى در عوض توشون یه جانىِ خوش بر و رو هست !

درسته که تو خوابم زندگى رویایى نداریم

اما با چاقوى آشپزخانه ى آگرین  اگه همین الان تماس بگیرین بیست درصد تخفیف مى گیرین به قتل مى رسیم :|

و از اون بهتر آخرین لحظات زندگیمونو در جوار پیاز که 

سرشار از ویتامین و پروتئینه مى گذرونیم :|

اونم تو وانتى که بارش هندونه ست و بس :)))

بعدشم در دل طبیعت دفن مى شیم و 

به مرور زمان تجزیه میشیم و سبب حاصلخیزى خاک اون منطقه میشیم :|

تنب على :|

تنب على بهم اجازه نمیده برم مدرکِ تحصیلاتِ عالیه مو

از هنرستانمون  بگیرم :|||


جغدونگى

جغد تر از سپى منم و جغدتر از من سپى :|:

نازی گردی :|

بعله ! بالاخره به خودمون زحمت دادیم از خونه زدیم بیرون !

هر چند با این گرما و این هوایی که خر توش تب میکنه و سگ سینه پهلو

به نظرم دیگه به خودمون از این زحمتا ندیم بهتره !!!

به هر حال ما ! تو این هوای گرررررررم

زیر آفتابِ داغ و سوووووووزان (همون زیر نور مهتاب و کنارِ رود و...!)

واسه پیدا کردن یه دست لباسِ بچگونه :|

کیلومتر ها راه رفتیم :|||

انقدر رفتیم که به مرزِ هلاکت رسیدیم !

ولی درست قبل از اینکه دار فانی رو وداع گوییم و به ملکوت اعلاء بپیوندیم...

محلی رو کشف کردیم که توش معجونِ حیات می فروختن !!!!

خلاصه که معجونِ سبزِ حیاتُ ، خیلی شیک و مجلسی ( منظور همون وحشیانه و مثِ انسانای اولیهَ س )

نوش جان کردیم و به این بُستان سرای کون و فساد (از جمله آموخته های من از زبان فارسیِ عمومی)

بازگشتیم ...

الانم مثلِ شب های گذشته

داریم جغدونگی پیشه می کنیم :||| و مثلِ کرم شب تاب ، از زوایای مختلف و در محل های مختلف

( از جمله تلگرام ، اینستا ، بِ قول سپی وب لاگ و دیگر

فضاهای مجازی ) تابِش میکنیم :|||

بنده ام که زدم تو کارِ اِسپانیش :|

از این سایت به اون سایت ، در به در دنبالِ یه آهنگِ اسپانیاییِ قِر دار میگردم :|

تا الانم هر چی پیدا کردم بیشتر به درد مراسم خاکسپاری میخورن تا قِر دادن :|

راستی ! اشاره ای اَم داشته باشم به دستاوردای نازی گردیمون !

که شاملِ یاد گرفتنِ زبونِ کلیدی :| (مخ زدن با دسته کلید :||||) و

آموختنِ رقصِ مانکنه !!!

رقصِ مانکن  در واقع رقصی ست که در آن دست ها را

در محلی نزدیک به کمر نگه داشته

سپس شانه و کمر را با سرعت ثابت و در جهات افقی ، عمودی و چرخشی حرکت میدهیم !

قبل از رفتن یادی ام بکنیم از سرویس بهداشتیِ غیربهداشتیِ مترو بووووق !

از مسئولین تقاضا می شود یک عدد آینه ی قدی در محل نصب کنند !

با تشکر،    -خوشگلِ خوشگلا


+داشت یادم می رفت ! می خواستم به جناب پیرِ خسته ی کسب و کار بگم

عمو جان ما امروز داشتیم مفید ترین کارِ زندگیمونو انجام می دادیم !!!

به طور کلی وضعیتِ ما از آنچه شما می پندارید فجیع تر است !!!

شماعم زیاد غصه ی پول و درآمدِ ما رو  نخور ! به قول یکی از دوستان تنت سالم باشه حاجی


+گفتم زبان فارسی ! دو تن از اساتیدِ محترمِ دانشکده ام امروز در مسیر رویت شدن !

انشالله در باقیِ مسیر های زندگیمون چشممون به جمالِ بنیان پنکه (معشوقه ی عزیزم) و کله مهتابی ام روشن بشه !

آمین

آیا می دانستید ؟


[جهت بِدانستن کلیک پلیز]

آیا می دانستید یکمِ تیر ماه

بطور کاملا رسمی

تحتِ عنوانِ "روزِ آب پاشونک"

در تقویم ایرانیان شناخته شده است ؟

آیا می دانستیداین روز  اولین بار

توسطِ "سپی آب پاش" دانشجوی ترمِ یک نرم افزار

و در مسیر دانشگاه  بنیان گذاری شد ؟

جالب است بدانید  از جمله مراسم های این روز به یاد ماندنی

پاشیدن آب از دهان به مسافرانِ اتوبوس می باشد :||||


×__×

اینم از تصاویرِ کمتر دیده شده از اساتیدِ محترمِ دانشکدمون :

با افتخار معرفی می کنم : دکتر کله مهتابی

و جنابِ آقای خنده قشنگ استاد بنیان پنکه سر خود

آخ که چقد دلم تنگ شده واسه خنده های قشنگش

:]:

شقی: خدافظی !

♥ عمیق

سپی : کیفیت مهمه ! نه کمیت !!!

به مالِ مردم نمیشه چش داشت :|

تو این شبِ عزیز :|

یادی ام کنیم از بادوم زمینی...

گُلِ سر سبدِ تفریحاتِ سالم !

چه زود دیر شد رفیق !

داشتیم بهت عادت می کردیم...

راستی !!!  این زنه که مغازتونو بهش اجاره دادین خیلی گرون فروشه ها :|

خودکار بیکُ کرده هَشصد :/

استعدادیابی

بالاخره تصمیم گرفتیم بریم بیرون :|

شاید فکر کنید بیرون رفتن ، تصمیم گرفتن نمی خواد !

ولی واسه خِرسای تنبلی مثلِ ما :|

حتی آب خوردنم احتیاج به کلی پشتکار و اراده داره :||||

تنبلی بد دردیه... :|

ولی خدایی لذت بخش ترین دردیه که آدمیزاد میتونه بهش مبتلا بشه...

خلاصه که فردا میزنیم به دلِ یه جا آباد ، در پیِ کشفِ استعداد های کشف نشده...

پیش به سوی دَدَر...

اولین قدم در جهت مبارزه با تنبلی :|

سپایِق

سپی نام گذاریُ حال میکنی ؟؟؟؟ :|

سِپایق :)))))) !!!

چقده خلاقم من آخه...

:|

بی خوابی زده به سرم...