خِرس شدیم !

خِرس شدیم !

وَلی بُزرگ نَه ^_^
خِرس شدیم !

خِرس شدیم !

وَلی بُزرگ نَه ^_^

:):

ببخش !

نمیخواستم ناراحتت کنم ...

نمیدونم چِم شده بود !

عصبی بودم ... منفعل ، منقلب و پرخاشگر !

میدونم حرفای خوبی نزدم ...

و حق میدم که دلخور بشی ...

اما بهت میگم

هیچکدوم از اون حرفا رو از ته دل نگفتم !

چند تا جمله ی بی معنی بودن که از روی خشم و احوالاتِ قاطی پاطی

بدون فکر

به زبون آوردم ...

برای من ،

تو همیشه یه دونه ای .

خوشحالم که بهم گیر میدی ،

در مورد هر چیزی .

هر حرفی که میزنی .

بخاطر همشون خوشحالم .

چون باعث میشن بفهمم تو زندگیت جایی دارم ...

باعث میشن بودنتو حس کنم ...

و اهمیت داشتنمو ، برات .

بازم ببخش منو .

خودت میدونی که همیشه هر کاری میکنم که ناراحت نشی

تمام تلاشمو میکنم که نذارم دلخوری پیش بیاد ،

اما بعضی وقتا نمیشه

یه جاهایی ، زورم نمیرسه ...

اونجاها !

اون وقتایی که از دستم در میره ،

اون وقتایی که اشتباه میکنم

اون وقتایی که نمیشه ،

لطفا اون وقتا ، بیشتر از همیشه باهام باش !

لطفا ، بهم بگو که میدونی ، قصدم از هیچ کاری ، هیچوقت ، ناراحت کردنِ تو نیست ...

بگو که میدونی ، تمام تلاشمو میکنم که خوب باشم ، بگو که بدیامو می بخشی ...

بهم بگو که میدونی ، دوستت دارم .


.

.

.

دوستت دارم .

تنها دوستی که دارم "تویی"

و تنها دوستی که میخوام داشته باشم .

و این واقعیته ...

تمامِ واقعیت .

.

.

.

+راستی ! فک نکن نفهمیدم !

میدونم چرا در جوابِ قلبم ، گل فرستادی !

من برات صبر میکنم ...

برایِ تو .

برای ما . :)))

[بدون عنوان]

منی که خستم 

منی که خسته از تحمل کردنم 

منی که  ذره ذره از درونم کم میشه 

منی که اگر منفجر بشه 

فقط خودش از درون تیکه تیکه میشه...

دلخوشیا یکی یکی کم میشن

کمتر و کمتر 

یهو چِش وا میکنی میبینی ناپدید شدن 

یهو به خودت میاد میبینی 

همه چی تموم شده 

همه چی....


امشب شبه عشقه !

امشب ! نمیدونم شب چندم قرنطینه س یا چی !

ولی هنوزم قرنطینه ایم ...

البته ما خیلی قبل تر از اینا قرنطینه کرده بودیم خودمونو !

توی دلمون ! توی سرمون !

خودمونو حبس کرده بودیم تو قفسی که از فکرای جورواجور و ترس و دلتنگی واسه خودمون ساخته بودیم ...

اما ... خب !  این قرنطینه باعث شد شاید یکم ! یکم بقیه ام حالتِ افسرده و له و شلغم پخته طورِ ما رو تجربه کنن !

حالا !...

بگذریم !

نیومدم که اینا رو بگم !

اومدم بگم امشب با سپی یه عالمهههههههههههه موزیک گوش کردیم ...

قر دادیم ... عر زدیم ... جیغ زدیم ... چادرگلدار پوشیدیم ... حرفای عاشقانه زدیم !

با مایکل جکسون خدابیامرز !

با سیاوشِ دلربای سابق ، فرفریِ کچلِ فعلی !

بالا استادیوم فوتبال با هلی کوپتر برادران رایت پرواز کردیم !...

خلاصه که یه دیسکو پارتیِ مجازی گرفتیم ...

درسته که این کارا از دلتنگیامون کم نمیکنه ...

ولی از چُس شدگی هامون چرا !

همینکه توی تصوراتمون ماتحتمونو یه تکونی بدیم ...

یه قر و قَمیشی بیایم و یه صدای اسب مانند از خودمون دَر وَکُنیم ...

باعث میشه یکم ... یه کوچولو ... از این فضای خاکستریِ دودی در بیایم ...

یکم رنگی مَنگی بشم ... خالی از دلتنگی بشیم ...

هعیییییییییی !

سپی که الان رفت خوابید !

من هنوز دارم آهنگ رامش که با صدای پاهای پلانکتون شروع میشه رو گوش میکنم و

این اراجیفُ اینجا مینویسم که بمونه واسه آینده ای که معلوم نی ! و حتی فکر کردن بهشم آدمو سکته میده !

خلاصه ! سخنرانیمو با یک بیت از رامش فرفریِ بَبَعی طور دهه پنجاه-شصت-هفتاد ، هشتاد ، نود ، صد ...

من میرم چشم بذارم ، تو برو قایم شو ، به پایان میرسونم !

" میتونی مشت منو وا بکنی !... منو پیش همه رسوا بکنی !

میتونی همره این قطره ی اشک ... دامنم را مثل دریا بکنی !

اما مشکل بتونی عشقمو حاشا بکنی ... دیگه مشکل مثل من یاری تو پیدا بکنی ... "

قرار بود یه بیت باشه !

کل آهنگو نوشتم ...

هعیییییییییییی ....

امشب همه ی خاطراتم با رنگ های مختلف زنده شد !

سبز، طلایی ! رنگ موهای مامان جون ... !

قهوه ای !...

اما خب !  اینا مهم نیست !

همه رنگا میرن ! میگذرن !

اما اونی که میمونه قرمزه !

سرخ سررررررررررررررخ !

رنگِ تکِ دلِ من !

" واسه تو سپی "


اسمش سپیده ست .

اینطوری نیست که بتونم عوضت کنم ...

فرقی نمیکنه با چی یا کی ...

از گذر زمان میترسم ! چون همه چیزو می بلعه ...

رویاها رو ... عشق ها رو ... دارایی ها رو ...

حتی امیدُ ...

اما در مورد تو ،

فرقی نمیکنه چقدر بگذره ...

میدونم که عوض نمیشی ...

هر جا که باشم ... هر اتفاقی که بیوفته ...

تو اونی نیستی که بتونه توی قلبم تغییر کنه

میدونم که اونجا میمونی ...

و حتی روزی که تموم بشم ...

دوست داشتنِت با من خواهد بود ...

زندگی ، موهبت های زیادی به هر آدمی میده ...

برای من ...

"تو" یکی از بزرگتریناشی ...

یکی از ارزشمندترین قسمتای زندگیم ...