خب از اونجاییکه سپی حتی نمیاد اینجا یه سرفه بکنه که
قطرات تنفسیش به یادگار بمونه واسه بعد هامون
بارِ ثبتِ حال و احوال این روزامونو من یه تنه به دوش میکشم !
خلاصه ی روزگارِ ما از اونجا تا اینجا به شرحِ زیر است :
الف ) غیبتِ سِپرا :
بعد از چس بازیای معده ی من ، حالا نوبت رسیده به معده ی سپی که بزنه تو برقو
روزگارِ ما رو چُسمال کنه ...
من که آخر موفق نشدم از حلقومش بکشم بیرون حقایقو !
ولی یحتمل میم.الف.نون سپی رو عصبی کرده و خب سپی ام الان تو موقعیتی نیست
که بتونه با عصبی شدن کنار بیاد راحت ... درست مثلِ من .
نتیجه اینکه یه چند روزی کنجِ ازلت گزیده و دیشب بالاخره از لاکش دراومد و
نهایتا تا نیمه های صبح تو دایرکت باهم حرف زدیم ...
به شدت طاقت اینو ندارم که شاهد عوق زدنای کسی باشم ... مخصوصا سپی !
بعد از اون خاطرات خوشی که با عوق زدن های هر روزه ی خودم ساختم ...
پس سپی مجددا تهدیدت میکنم " مثِ بچه ی آدم غذا بخور ! و مراقبِ اعصابِ حساست باش
نذار کسی دست کاریش کنه ... در غیر اینصورت مجبور میشم از خشونت های فیزیکی استفاده کنم "
ب) موردِ دومی وجود نداره ... چون در حال حاضر هیچ چیزی غیر از مورد اول اهمیت نداره .
بنابراین ریدم بهت دنیای مجازی . (اینو صرفا بخاطر بی اعصابیِ حال حاضر گفتم)
گود بای .
الان که دارم اینو می نویسم
سپی باید خوابش برده باشه !
فردا انتخاب واحده !
ترمِ سومِ سالِ سومِ دانشگاه !
دو سال کاردانی و الان که سال اول کارشناسیمونه !
دنیا هنوز رو هواست !
همیشه بوده !
البته الان کرونا هوا رو غریب کرده یکم !
سپی با خودش و مهران
مهران با خودش و سپی
منم با دنیا و متعلقاتش درگیرم!
همه چی خوبه
خداروشکر .
خوب که میگم یعنی خوب .
شکر که میگم یعنی شکر.
نه از اون گفتنای الکی .
از اون واقعیا .
میگذره ... آروم .
با سپی کلی حرف زدیم ...
از چش سبز تا خالدار و بعدشم پا پرانتزی .
از قدرشناسی تا مهران و بعدم حرفِ سپی که حرفه !
که اگه بگه هستم تا آخرش هست و
بودنش الکی نیست !
از مهران که مثل همیشه اذیت میکنه ...
ولی دلش مهربونه .
و شکننده .
مثلِ ما .
فردا انتخاب واحده و من بیدارم که اگه بخوابم
انتخاب واحد رسما فناست !
دانشگاهم که معلوم نیس حضوری باشه یا همچنان آنلاین !
عجب ...
با سپی از مریمام حرف زدیم .
از شهین و سهراب سپهری .
که یکیشون خره و یکیشون گاو .
مام بُزیم و غرق تماشا .
خدا همرو حفظ کنه .
از خر بگیر تا گاو و بُز که ما باشیم .
خدا
خودت
هممونو
نگه دار .
مرسی .
دوستت دارم .
سپی ام دوستت داره .
مرسی که ما رو باهم آشنا کردی .
مرسی که مسیرامونو شَپَلَق تصادف دادی به هم !
مرسی واسه همش .
که تمومی نداره .
خودت که عشقی
دلِ عاشقارَم آروم کن .
طی یه حرکت ریز و مخفیانه
شقایق مماخشو عمل کرد....
کاملااااااا طبیعی و ساده و خوجمل :)
مماخ جدید مباااارک باشه رفیق جووونم