خِرس شدیم !

خِرس شدیم !

وَلی بُزرگ نَه ^_^
خِرس شدیم !

خِرس شدیم !

وَلی بُزرگ نَه ^_^

داستان شده اصلا :/

وقتی شقایق  وصل شده به سیستم منو 

داره چایی میخوره و 

  سعی میکنه یونیتی منو درست کنه.

بعد از گذشت یک ساعت....

قیافه شقایق:

:):

سلام به خودمون 

اعصابم سگی به خاطر این یونیتی خر

فقط بلده ارور بده 

معلوم نیست چشه

پدَسگ :////

ولی خب با همه اینا

فاز اول پروژه پایانی مشترکمون  تموم شد

البته با یکم خستگی و اعصاب خوردی و

صد البته کمک شقایق

ناقصه ولی قشنگه 

قراره قشنگ ترم بشه

و میدونم که در ادامه قراره دهنمون سرویس شه

ولی خب کاریش نمیشه کرد:)

.

امتحانامون کم کم داره شرو میشه 

سرمون یه نَمه شلوغه

.

تو این اوضا و احوال 

فرانک عروس شد 

مهلا و متینه و اون دختره که تو بشقاب نقاشی میکنه ام 

 کلی تو عروسیش قر دادن 

شقایق کاش ندا زود عروس شه 

مااَم بریم یه قر بدیم تو عروسیش

از ما دوتا که آبی گرم نمیشه:///

.

چن روز پیشا ندا بهم پیام داد 

حرف از پیری افتاد 

یهو پیری تو  اومد تو ذهنم 

" یه پیر زن 80  ساله 

که ساعت 4 بعدازظهر تازه از خواب بیدار میشه 

پنجره اتاقشو باز میکنه 

یه نگا به خورشید و آسمون آبیش میکنه

بعد میره موهای رنگ شدشو دو گوش میبنده 

لباس رنگین کمونیشو تنش میکنه 

و میشینه پشت بوم نقاشیش و 

شرو میکنه به کشیدن...."

پیری ندا فقط :))))))

" یه پیرزن 75 ساله 

که یه روز بعدازظهر میشینه جلو ماشین نَوَش

صدای موزیکو تا آخرررر میدن و 

میوفتن به جون خیابونای تهرون

ازش بعید نیس اون وسط به یاد جوونیا 

یه شماره ام بده بره....."

به پیری خودم فکر کردم ، هیچی به ذهنم نرسید

شاید قرار نیست به اون روزا برسم 

شاید قراره تو اوج جوونی و ایکبیری بودن خدافظی کنم:///

هوم؟

بعد از مدت ها...

سلام

همچنان کرونا هست

ماام داریم مثل جلبک زندگی میکنیم 

دانشگامون داره تموم میشه 

البته شقایق به دلیل گ...د بازیایی ک درآورد 

و صد البته بدشانسیایی که آورد 

یه ترم دیگه مهمون دانشگاهه 

ولی نفهمیدیم این سه ترم 

کی اومد 

کی رفت...

.

امروز صب من و شقایق 

به کمک هم 

امتحان شبیه سازی شقایقو از سر به در کردیم 

البته خودش بلد بود ...

منم فردا میانترم تاریخ و تمدن دارم:////

.

شقایق بنا بر دلایلی

اینستارو ترک کرده 

دو ماهی میشه 

و قراره بعد از چند روز یا چند ماه

با موی مشکی 

از خودش رو نمایی کنه 

و دل همه روووووووو آب کنه:))))

.

نمیدونم گفتم یا نه ولی ندا نامزد کرد 

ولی خب نامزدیش چیزی از کَله خر بودش کم نکرد

و همچنان داره گند میزنه بچم...

.

بقیه ام دارن به زندگی چُ... خودشون ادامه میدن 

همچنان جوگیر و پابرجا 

خبر دیگه ای نیست

تا دیدار دیگر 

خودمون دوتارو به اوستا کریم میسپارم

فعلا خداحاااااافظ

پایان ترم سه کارشناسی

اِی بابا 

حرفمونم نمیاد://

اوووووم 

امتحانات پایانی ترم سه کارشناسیمونه 

و من به خاطر واحدای زیادی که برداشتم 

الان دارم  ج... میخورم 

و مث سگ پشیمونم 

ولی خب فایده نداره 

پس به یه وَرَم .

.

شقایق خَستَس 

منم خَستَم 

دنیااام خَستَس 

اوضا زیاد جالب نیس 

ولی خب اینم به یه وَرِمون.

.

من و شقایق دوتایی قراره پروژه تحویل بدیم 

و قراره بترکووووونیم . 

ساخت بازی در جهت افزایش حافظه بشر 

و جلوگیری از فراموشی بشر:)

"یه چیزی تو همین مایه ها بود"

.

ندا باز گند زده 

مث همیشه 

کُلی اَم فیلم هندی بازی درآورده 

که حال ندارم بنویسم.

.

همین دیگ 

اتفاق دیگه ای نیوفتاده:/


شرح حالمون

سلام سلام 

همگی سلام 

آقاا ننداز گردن منِ بیچاره

یه ساعته دارم فِک میکنم چی بنویسم 

این وضعیت برا هیشکی اعصاب نذاشته:/

ما همچنان تو قرنطینه هستیم 

و من فقط گاهی 

به خودم زحمت میدم تا دم پنجره برم 

ولی خبر خوب اینِ که 

قراره رفیق گیس فرفریم بیاااااد خونمون:)))

از این بابت قر تو کمرم فراووونه 

فقط نمیدونم کوجا بریززززم 

همینجا همینجا

همینجا؟


تو اطرافمون هیچ رِلی باقی نمونده 

به لطف خدا همه پر پر شدن 

اگر با توجه به حرفای شقایق،

دارید به من اشاره میکنید

که باید بگم

"رِل ماله بچه سوسولاس

ما رل نمیزنیم خاطرخواه میشیم"

تامام.


دیگ اتفاق دیگ ای نیوفتاده 

شقایق اومدی خونمون 

بعد اینکه جلو پات یه لاما زدم زمین و

با موهاش اونکاریو کردیم که نباید 

یادت باشه 

دوتایی همینجا کلی حرف بزنیم 

و ثبت کنیمشون:)))

یه خبر جدید

طی یه حرکت ریز و مخفیانه

شقایق مماخشو عمل کرد....

کاملااااااا طبیعی و ساده و خوجمل :)

مماخ جدید مباااارک باشه رفیق جووونم

باز من اومدم

خُب خُب
شقایق منو دعوا کرد
که چرا اینجا چیزی نمیگم
چَشم رفیق عزیزم
رو چِشَم

تقریبا بیشتر خبرارو،
شقایق با هنر خاص خودش نوشت
بعله یکی یکی رابطه ها دارن
پَرپَر میشن
البته طبیعیه
از قدیم گفتن "باد آورده را باد میبرد"
بعله "باد با خود میبرد احساس باد آورده را"

همه چی مث قبله
تغییری در ما به وجود نیومده
همچنان در قرنطینه ایم
تقریبا همه چی معمولی بود
که
یهو شقایقینا بی خبر رفتن شمال
یهو امتحان مهندسی رسید
یهو شقایق خواب موند
یهو گوشیش خاموش بود
 یهو اُفتاد
یهو زمین قرش گرفت
یهو شمال قرش زیاد شد
هی قر داد
هی قر داد
هی قر داد
تا یهو شقایق اینا اومدن تهراااان :))

راستی آقوی حسین شهسوار
تازگیااا مَموش شده
با لَب غنچه و
و چِش خمار
سلفیای اونجوری میندازه
جدیدنم که تو گروه شُلِش میکنه
البته درسو

ندا و بقیه ام همچنان در همان حالن و
ندا تازگیا مارو با کاراش،
شگفت زده نکرده!!

 من الان تو قطار تو راه تبریزم
بیرون چیزی معلوم نیست
ولی صدای قطار میاد کم و بیش
برا خودمون اینارو نوشتم
که بمونه به یادگار

خلاصه شقایق بانو
من تو قطارم
قطارم قطارِ ایرانه و
احتمال هر چیزی وجود داره
به تمام اتفاقایی که
 ممکنه تو قطار بیوفته فکر کردم
 به همشووون
صحنه های مختلف
 از فیلمایی که دیدم
ولی هر اتفاقیم بیوفته
میخوام بدونی
تو تنها رفیق
 گیس فرفری خوجمل من
بودی، هستی،
واگه عمری باشه
خواهی بود
"دوست دارم ❤"
  

(:(

فکر کنم خیلی وقته اینجا چیزی نگفتم :)

حرف زیاده

ولی  گفتنی نیست

حرف دِله 

حرفام ،احساساتم،خشمم تو نگفتنی ترین حالت ممکنه

 یه چیزایی هست 

من احساسشون میکنم 

ولی انگار نیست،پوچه،هیچه،بی ارزشه


شاید اون میتونست دلگرمم کنه 

برای یه لحظه به خودم فکر کردم که ممکنه یخ قلبم باز بشه

ولی به الان که نگاه میکنم 

میبینم همش خیال بوده 

مثل بقیه خیال ها...

.

.

.

ما هنوز قرنطینه ایم 

شقایق بانو دلش شکسته از یه موفرفریِ کوچولو 

که قبلا خیلی رفیقش بوده الان توسط یه جادوگر 

به ظاهر مهربون که قدشم درازه جادو شده 

و این رفیق کوچولوی مارو ناراحت کرده

عب ندااااره بابا،آدما همینن دیگ

این و خیلی چیزای دیگ باعث شدن تا 

شقایق تمام کلاسای مجازی رو به ب.ا.س.ن مبارکش 

بگیره و تو هیچکدوم شرکت نکنه

الانم که خبردار شدم احتمال داره کلا امتحان پایانترم نده

و یه مدت بی خیال درس و دانشگاه بشه 

خودش که میگه

از چیزی عقب نمیوفته 

آره راست میگه از چیزی عقب نمیوفته 

ولی قراره من تنها تر شم 

تِرما که جابجا بشه دیگ کلاسی باهم نداریم :)

راس میگه  اگ نیاد یه تِرمو، اتفاق خاصی نمیوفته

چه اهمیتی داره

من که عادت دارم به تنهایی:)))

در عوض تو تنهایی و خلوت ،خودشو پیدا میکنه

امیدوارم اینطوری بشه تا دیگ ناراحت نباشه:)))


منم این وسط خودمو با فیلمای آموزش مجازی دانشگا 

خفه کردم و دارم زور میزنم ازشون یه راه فرار برای خودم  درست کنم ....

.

.

.

شقایق و اهل منزل و اهل اون یکی منزل که مهرانه 

همگی  هفته پیش شمال بودن 

از تفریحات سالم شقایق و مهران نگم دیگ

بگم؟

تو تاریکی با نور گوشی کمین کردن که یه سوسک قررمزززز 

بگیرن، بکشن

انواع حشرات (حشرات که میگم یاد اون یکی کلمه میوفتم)

رو پیدا کردن و کشتن  

خونشونم به رسم یادگاری مالیدن به در و دیوار 

از قابلیت ها و مهارت های مهران و مهدی در زمینه 

گرفتن مگس رو هوا و تکون دادنش و پرت کردنش نگم براتون 

که گفتم

منم این وسط یه دو باری به شقایق زنگیدم 

که مساوی شد با لِه شدن شونه های شقایق توسط مهران

.

.

.

اون وسط مسطا یه درگیری و ناراحتیم پیش اومد 

که هرچند تلخ بود 

ولی حداقل شقایق یکم خالی شد 

و اینکه 

من ممنونم که دوسَم داری

که رفیقمی 

که تا الآن بودی

منم دوسِت دارم ولی جنس دوست داشتنم گفتنی نیست

شاید حس کردنیه 

امیدوارم تا حالا حسش کرده باشی❤


شیشه خاکی...

دلمون شده مثل شیشه خاکی پنجره

 بارونم که بهش میزنه 

تمیز نمیشه

لکه دار میشه...

.

.

.

اگ نتونیم این لکه هارو پاک کنیم 

تا همیشه رو دلمون میمونه.