-
خرس شدیم ! ولی بزرگ نه ^_^
چهارشنبه 7 دی 1401 22:14
روزی که اینو گفتی حتی فکرشم نمیکردم یه روز بیام برات بنویسم: " کجای کاری دختر! بزرگ نشده پیر شدیم ، پیر ... "
-
گرگ و میش
شنبه 26 آذر 1401 22:19
انگار غم کل عالمو ریختن تو دلم ...
-
...
جمعه 18 آذر 1401 19:55
سلام به وبلاگ قدیمیمون !! حالت چطوره؟؟ حال ما که تعریفی نداره :)) امسال وبلاگمون 5 ساله شده !! حتی فکرشم نمیکردم انقدر گذشته باشه نمیدونم چه داستانی پشتشه: هر سال که بزرگتر میشیم بجای اینکه شادتر باشیم غمگینتر و غصه دار تر میشیم ... تو کل عمرم دلم به اندازه این روزا خسته و شکسته و پیر نشده بود ... از زمین و آسمون داره...
-
چرا حرف دارم.
شنبه 22 مرداد 1401 01:57
با امسال میشه 5 سال که این وبلاگُ ساختیم. یهویی به ذهنم رسید. همین دیگه. "ش"
-
حرفم نمیاد.
شنبه 22 مرداد 1401 01:55
فقط میخوام آخرین پستِ وبلاگمونو عوض کنم. به امیدِ خدا. "ش"
-
خوب نیست
پنجشنبه 1 اردیبهشت 1401 23:25
حال این روزام ، خوب نیست ...
-
بارون
شنبه 8 آبان 1400 00:54
داره بارون میاد. اولین بارون پاییزی امسال :) هشت آبان ۱۴۰۰ ساعت ۰۰:۴۴
-
درد ها ...!!
شنبه 8 آبان 1400 00:06
باگذشت زمان ممکنه، یه سری چیزا تو زندگی تبدیل به درد بشن. ممکنه اون چیز، یه خاطره باشه ، یه اتفاق ، یا، یا چیزای خیلی کوچیک تر مثلِ ، مثل یه عکس یا یه شاخه گُلِ خشکیده روی میز یه لباس یا عطری که لا به لای بقیه عطرا ،گوشه کُمده یا .... ممکنه خیلی از اونا یه روز، با ذوق فراوون خریده شده باشن ولی بعد از گذشتن یه مدت...
-
خسته ولی امیدوار :)
سهشنبه 27 مهر 1400 14:52
سلام و درود به خودمون چند وقتی هست به اینجا سر نزدم وقتایی که ذهنم درگیره ، همه چیو فراموش میکنم میگی درگیر چی؟ در گیریایی که هم میتونه مهم نباشه هم میتونه خیلی مهم باشه بگذریم ..... بنده در مقام یک عدد دانشجوی تازه فارغ التحصیل شده یِ فعلا بیکار اخبار های اخیر رو شرح میدم : ** فرشاد رفت قاطی مرغا به سلامتی و دل خوش...
-
سُک سُک
چهارشنبه 19 خرداد 1400 02:58
فردا سپ سپ میاد خونمون. امشب یکم حرف زدیم. یه جورایی سپ سپ یه سوزن به من زد یه جوآل دوز به خودش. در واقع از وحشتِ باردارشدن. از وحشتِ سیگاری شدنِ فرزندِ احتمالیِ آینده اش. از اینکه دوست داشتنِ یکی هم شیرینه هم دردآور. و از اینکه همون یه بار قلبش انقلاب شده و دیگه جینگول مونده. از بشر دوستیِ مهرآفرین. و ازنقطه شدنش تو...
-
داستان شده اصلا :/
یکشنبه 16 خرداد 1400 12:43
وقتی شقایق وصل شده به سیستم منو داره چایی میخوره و سعی میکنه یونیتی منو درست کنه. بعد از گذشت یک ساعت.... قیافه شقایق:
-
:):
پنجشنبه 13 خرداد 1400 00:47
سلام به خودمون اعصابم سگی به خاطر این یونیتی خر فقط بلده ارور بده معلوم نیست چشه پدَسگ ://// ولی خب با همه اینا فاز اول پروژه پایانی مشترکمون تموم شد البته با یکم خستگی و اعصاب خوردی و صد البته کمک شقایق ناقصه ولی قشنگه قراره قشنگ ترم بشه و میدونم که در ادامه قراره دهنمون سرویس شه ولی خب کاریش نمیشه کرد:) . امتحانامون...
-
بعد از مدت ها...
جمعه 31 اردیبهشت 1400 18:25
سلام همچنان کرونا هست ماام داریم مثل جلبک زندگی میکنیم دانشگامون داره تموم میشه البته شقایق به دلیل گ...د بازیایی ک درآورد و صد البته بدشانسیایی که آورد یه ترم دیگه مهمون دانشگاهه ولی نفهمیدیم این سه ترم کی اومد کی رفت... . امروز صب من و شقایق به کمک هم امتحان شبیه سازی شقایقو از سر به در کردیم البته خودش بلد بود ......
-
کارآموزی
دوشنبه 11 اسفند 1399 00:09
داریم میریم کارآموزی همین.
-
پایان ترم سه کارشناسی
دوشنبه 22 دی 1399 12:06
اِی بابا حرفمونم نمیاد:// اوووووم امتحانات پایانی ترم سه کارشناسیمونه و من به خاطر واحدای زیادی که برداشتم الان دارم ج... میخورم و مث سگ پشیمونم ولی خب فایده نداره پس به یه وَرَم . . شقایق خَستَس منم خَستَم دنیااام خَستَس اوضا زیاد جالب نیس ولی خب اینم به یه وَرِمون. . من و شقایق دوتایی قراره پروژه تحویل بدیم و قراره...
-
خیلی وقته.
سهشنبه 11 آذر 1399 13:06
خیلی وقته اینجا چیزی ننوشتیم . خیلی وقته! خیلی وقته من اون آدم سابق نشدم. خیلی وقته! خیلی وقته پا تو دانشگاه نکبتیمون نذاشتیم. خیلی وقته! خیلی وقته بنسای نرفتیم. خیلی وقته! خیلی وقته پفک چرخیِ دونفره نخوردیم. خیلی وقته! خیلی وقته حوصلم پوکیده. خیلی وقته! خیلی وقته گیجم. خیلی وقته! خیلی وقته دارم سعی میکنم درست کنم...
-
کلاه گیس
شنبه 19 مهر 1399 20:24
شقایق دو کلوم با دُخمَلت حرف دارم +شقایق | 11/آذر/99 : "دخملم؟! کدوم دخمل؟!!! من گورم کجا بود که کفن داشته باشم سپی آخه" " ببین خاله قربونت شه یه خانومه هست تو فامیل زن یکی از افراد مورد علاقه مامانته مامانتم که میشناسی همیشههههههه چِش بازارو در میاره (منو نگا نکن اینجوری دربارش حرف میزنمااااا تو حق...
-
شرح حالمون
شنبه 19 مهر 1399 16:48
سلام سلام همگی سلام آقاا ننداز گردن منِ بیچاره یه ساعته دارم فِک میکنم چی بنویسم این وضعیت برا هیشکی اعصاب نذاشته:/ ما همچنان تو قرنطینه هستیم و من فقط گاهی به خودم زحمت میدم تا دم پنجره برم ولی خبر خوب اینِ که قراره رفیق گیس فرفریم بیاااااد خونمون:))) از این بابت قر تو کمرم فراووونه فقط نمیدونم کوجا بریززززم همینجا...
-
من قاطی ام ... قاطی !
شنبه 29 شهریور 1399 13:23
خب از اونجاییکه سپی حتی نمیاد اینجا یه سرفه بکنه که قطرات تنفسیش به یادگار بمونه واسه بعد هامون بارِ ثبتِ حال و احوال این روزامونو من یه تنه به دوش میکشم ! خلاصه ی روزگارِ ما از اونجا تا اینجا به شرحِ زیر است : الف ) غیبتِ سِپرا : بعد از چس بازیای معده ی من ، حالا نوبت رسیده به معده ی سپی که بزنه تو برقو روزگارِ ما رو...
-
عروج
یکشنبه 16 شهریور 1399 04:22
الان که دارم اینو می نویسم سپی باید خوابش برده باشه ! فردا انتخاب واحده ! ترمِ سومِ سالِ سومِ دانشگاه ! دو سال کاردانی و الان که سال اول کارشناسیمونه ! دنیا هنوز رو هواست ! همیشه بوده ! البته الان کرونا هوا رو غریب کرده یکم ! سپی با خودش و مهران مهران با خودش و سپی منم با دنیا و متعلقاتش درگیرم! همه چی خوبه خداروشکر ....
-
یه خبر جدید
دوشنبه 10 شهریور 1399 21:34
طی یه حرکت ریز و مخفیانه شقایق مماخشو عمل کرد.... کاملااااااا طبیعی و ساده و خوجمل :) مماخ جدید مباااارک باشه رفیق جووونم
-
باز من اومدم
جمعه 27 تیر 1399 22:28
خُب خُب شقایق منو دعوا کرد که چرا اینجا چیزی نمیگم چَشم رفیق عزیزم رو چِشَم تقریبا بیشتر خبرارو، شقایق با هنر خاص خودش نوشت بعله یکی یکی رابطه ها دارن پَرپَر میشن البته طبیعیه از قدیم گفتن "باد آورده را باد میبرد" بعله "باد با خود میبرد احساس باد آورده را" همه چی مث قبله تغییری در ما به وجود نیومده...
-
هذیان های ماقبل امتحانِ ال گوه ریتم !
شنبه 7 تیر 1399 22:47
همین الان از شاشگاه اومدم که بگم با سپی با بندیِ قرمز رفتیم استلخ و چی شد و چی نشد و اینا ! نادرِ نامداری فردم که هنرای جدید نشون داره میده هر روز ... مام مفتخریم از داشتن همچین فرندی ! حالا ! کمرم درد میکنه ! اصنم حس ندارم ... اعصابم در حدِ پِهِنی که زیر پای گله ی گاوا مونده باشه خرابه ! گندیده ی گندیده ! کشش هیچیو...
-
[بدون عنوان]
پنجشنبه 5 تیر 1399 00:09
چرا اینجا هیچی ننوشتی
-
(:(
یکشنبه 11 خرداد 1399 02:45
فکر کنم خیلی وقته اینجا چیزی نگفتم :) حرف زیاده ولی گفتنی نیست حرف دِله حرفام ،احساساتم،خشمم تو نگفتنی ترین حالت ممکنه یه چیزایی هست من احساسشون میکنم ولی انگار نیست،پوچه،هیچه،بی ارزشه شاید اون میتونست دلگرمم کنه برای یه لحظه به خودم فکر کردم که ممکنه یخ قلبم باز بشه ولی به الان که نگاه میکنم میبینم همش خیال بوده مثل...
-
:):
چهارشنبه 31 اردیبهشت 1399 00:01
ببخش ! نمیخواستم ناراحتت کنم ... نمیدونم چِم شده بود ! عصبی بودم ... منفعل ، منقلب و پرخاشگر ! میدونم حرفای خوبی نزدم ... و حق میدم که دلخور بشی ... اما بهت میگم هیچکدوم از اون حرفا رو از ته دل نگفتم ! چند تا جمله ی بی معنی بودن که از روی خشم و احوالاتِ قاطی پاطی بدون فکر به زبون آوردم ... برای من ، تو همیشه یه دونه...
-
[بدون عنوان]
دوشنبه 29 اردیبهشت 1399 02:59
منی که خستم منی که خسته از تحمل کردنم منی که ذره ذره از درونم کم میشه منی که اگر منفجر بشه فقط خودش از درون تیکه تیکه میشه... دلخوشیا یکی یکی کم میشن کمتر و کمتر یهو چِش وا میکنی میبینی ناپدید شدن یهو به خودت میاد میبینی همه چی تموم شده همه چی....
-
امشب شبه عشقه !
یکشنبه 21 اردیبهشت 1399 01:48
امشب ! نمیدونم شب چندم قرنطینه س یا چی ! ولی هنوزم قرنطینه ایم ... البته ما خیلی قبل تر از اینا قرنطینه کرده بودیم خودمونو ! توی دلمون ! توی سرمون ! خودمونو حبس کرده بودیم تو قفسی که از فکرای جورواجور و ترس و دلتنگی واسه خودمون ساخته بودیم ... اما ... خب ! این قرنطینه باعث شد شاید یکم ! یکم بقیه ام حالتِ افسرده و له و...
-
اسمش سپیده ست .
یکشنبه 7 اردیبهشت 1399 02:20
اینطوری نیست که بتونم عوضت کنم ... فرقی نمیکنه با چی یا کی ... از گذر زمان میترسم ! چون همه چیزو می بلعه ... رویاها رو ... عشق ها رو ... دارایی ها رو ... حتی امیدُ ... اما در مورد تو ، فرقی نمیکنه چقدر بگذره ... میدونم که عوض نمیشی ... هر جا که باشم ... هر اتفاقی که بیوفته ... تو اونی نیستی که بتونه توی قلبم تغییر کنه...
-
پروآنه ها
چهارشنبه 27 فروردین 1399 02:37
شال و کلاه کن آسمون خیسه چترتوا واکن گریه بارونه حال و هوای برگ ریزون چشمامو پاییزم نمیدونه پروانه ها وقتی که می سوختن تقدیرتو دوختن به تقدیرم هر وخ دلت می گیره می سوزم هر وخ د لت می سوزه می میرم خیلی دلم گیره خیلی گرفتارم دوس داشتنت خوبه خیلی دوست دارم محبوب من چشمات به من میگن روز جدایی خیلی نزدیکه می ری نمی دونی که...