خِرس شدیم !

خِرس شدیم !

وَلی بُزرگ نَه ^_^
خِرس شدیم !

خِرس شدیم !

وَلی بُزرگ نَه ^_^

ترمى دیگر !

امروز دوشنبه ست !

دومین روز از دومین ترمِ سومین سال حضور ما در شَر****

تا اینجا با مستى جون آشنا شدیم !

بچه خوبیه و قراره سر کلاسش حسابى بخوابیم :>

عاقو حمیدو دیدیم ! 

که ایشونم عاقوى آروم و بى آزاریه !

امروزم که با هاچ خانوم آشنا شدیم ...

از اون هاچ خانوماى سختتت گیییر و به روز !

و مستر مَمَد که قراره دهنمونو با دیف سرویس کنه !

الانم که در خدمت بانوى شریفه ى مکرمه ى محترمه !

بانو سمى کماندو هستیم !

که ایشونم قراره دهنمونو به روش هاى کماندویى خودشون سرویس کنن !!! :/

خلاصه که خدا بده برکتتتت :///

ترم جدید و لولوهاى جدید :|

چقدم حرف میزنهههههه اه !

روح سوار

و او کسى جز سمیه نیست !!!

:///// 

http://s7.picofile.com/file/8388463092/IMG_4868.JPG

اوهوم

دوس داااریم چسناله کنیم

دوووووس داریم 

ب کسی چه؟

هر چقد دلت خواس چسناله کن

راحت باش رفیق:))

اوهوم !

زندگى شبیه یه اوهومِ خیلى گنده شده !

همینقد تهوع آور !

اینجام که شده محل چس ناله هاى ما !

فاکـ :)))

دلم میخواد

بالا بیارم رو همه چیزایی ک اطرافمه :/

رو همه چیزایی ک هست و نیست

رو همه حرفایی ک بقیه بهم میزنن

رو همه حسایی ک به هم دارن

رو همه کارایی ک برا هم میکنن

همش الکیه 

دروغه 

چمووونه ؟؟

چرا داریم نقش بازی میکنیم؟؟

ک چی بشه؟

اصلا برا کی داریم نقش بازی میکنیم؟؟

برا همدیگه؟؟

مگ ارزشیم داریم برا هم؟؟

مگ مهمه اصلا؟؟

اگ ارزش داشت ک نیاز ب نقش بازی کردن نبود :/


چ حال مسخره ایه ک دارم ://

/

پوچی

یالا

من هستم هنو 

فعلا همین کافیه:))

گوجه ى آبلمبو شده !

بُنساى

دیدار با ندا

خونه ى ١٢ نفره - اتاق ٤ تخته

مزه ى مرغ بخار پز شده و گوجه ى آبلمبو شده (پنى نى)

مونا +یاسمن = شصت پاى چپ سپى

ساختمان گسسته + هوشیارى + گشادیسم = افتادن !

پایان رسمى شرکت ما در کلاسِ زبان سفیر کمبریج !

فرارِ ابى

۱ ،  ۲  ، ۱۲  ، ۱۳  ،  ۱۷ ،  ۳۰ (بیشتر ١٣)

و در آخر :

سکوت سرشار از سخنان ناگفته ا‌ست؛
از حرکات نا‌کرده،
اعتراف به عشق‌های نهان ،
و شگفتی‌های به زبان نیامده،
دراین سکوت حقیقت ما نهفته است؛
حقیقت تو و من...