با حالی زار اتفاقات اخیر رو مینویسم:
مریم با وسواس و خیلی شیک و مجلسی به عنوان
ناخن کار شقایق انتخاب شد و تو کلاس بی نوایان ارشد
اولین کار خودشو ارائه داد:))
وقتی ما چارشگفت انگیز جلو بوفه مدرسه خاله بتول
مرد رویاهامونو با پیرن مردونه سفید تصور میکردیم
فکرشم نمیکردیم یه روز تصورمون به حقیقت تبدیل شه:/
بله رفیقمون یار پا پرانتزیشو با پیرن سفید جلو اینه قدی دید!!
حقیقت رو شد!!
ایدا کوچولو همون بچه پسر بود:/
این حقیقت باعث شد خانوم شین لام خودشو منفجر کنه
و برا بار دوم با فکرو خیال خودشو حامله کنه
بعدم بچشو بالا بیاره و با موهای مشکی سپی پسند
و لباس پرپری قرمز و ناخنای کاشت شده بره عقد دایی جونش:/
ولی خودمونیما بچه پسرت خیلی دیوثه خییلی
چیزای دیگ ام هست ولی اینجا جاش نی بگم://
بار دِگر من و شقایق فَمیدیم که
سین کاف سین اصل اول رابطه ست:/
و آسوده خودمان ک خر نداریم
البته شقایق یه خر درون داره:)
بماند که لا به لای برگای زرد دانشگامون
( که ی مگزز نرم پر نمیزنه) عکسای پاییزی انداختیم:)
بماند که مریم کلی با شقایق درد و دل کرده
بماند که محبوبه جون مارو ب اسم کوچیگ صدا میکنه
بماند که حسین کوچولو به رفیقم نظر داره:/
بماند که مائده برا شقایق پفک چرخی خرید
بماند که من ...