خِرس شدیم !

خِرس شدیم !

وَلی بُزرگ نَه ^_^
خِرس شدیم !

خِرس شدیم !

وَلی بُزرگ نَه ^_^

آیینه

رفتم جلو آینه 

ده دیقه خودمو نگا کردم 

واس دلِ خودم خوندم:

" میبینم صورتمو تو آینه 

با لبی خسته می پرسم از خودم 

این غریبه کیه از من چی میخواد 

اون به من یا من ب اون خیره شدم 

باورم نمیشه هر چی میبینم 

چشامو یه لحظه رو هم میذارم 

به خودم میگم که این صورتکه 

میتونم از صورتم ورش دارم"

واقعا باورم نمیشه...

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.